دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

سلام خوش آمدید

۲۵ مطلب با موضوع «بازنگری دینی» ثبت شده است

همان‌طور که دوستان همگی (واقعاً همگی😅) مستحضر هستند، از وقایع این سال یکی هم این بود که ۵ نفر از دوستان سابق نگارنده، از بنده نفرت و کدورتی به حق به دل گرفته‌اند و این البته تا به حال هم ادامه دارد (و احتمالا خواهد داشت). خاطرم هست که بعد از تقلای (البته بهتر بگوییم: تمنای) بخشش، و دریافت پاسخ‌های مردودی، این پرسش برایم مطرح شد که آیا من، اصلا شایستگی بخشیده شدن را دارم؟ و به عبارتی، پرسش در سطح عمومی به این شکل صورت‌بندی می‌شد: «چه‌ کسی شایستگی بخشیده شدن را دارد؟». از آن‌جایی که بنا نیست چرخ را مجددا اختراع کنیم، خواستم بخشی آموزنده و البته، کاربردی، از مقاله‌ی «فضیلت بخشایش» از آقای آرش نراقی (فیلسوف اخلاق) را در این‌جا بیاورم که آن را در صفحات ۱۱۳ و ۱۱۴ کتاب «مدارا و مدنیت» می‌یابید. من این سطور را در عمل حتی‌المقدور انجام دادم و البته به تمامی شکست خوردم :))) اما باشد که شما کامیاب شوید:
«اما فرد تجاوزگر باید کدام شرایط را احراز کند تا به واقع درخور بخشایش شود؟ در این‌جا مایلم به چند ویژگی مهم اشاره کنم:
نخست آن‌که، فرد تجاوزگری که طالب بخشایش است، باید نشان دهد که بر رفتار ظالمانه و تجاوزگرانه‌ای که پیش‌تر مرتکب شده، صحه نمی‌گذارد. یعنی اولا مسئولیت عمل خود را می‌پذیرد، ثانیا به زشتی و ناروایی آن عمل اذعان دارد؛ ثالثا زشتی و ناروایی آن عمل حقیقتا برای او ناخوشایند و آزاردهنده است.
دوم آن‌که، فرد تجاوزگری که طالب بخشایش است، باید حقیقتا از کرده‌ی خود نادم باشد و تاسف خود را از آن‌که عامل چنان رفتار شنیعی بوده است، ابراز کند.
سوم آن‌که فرد تجاوزگری که طالب بخشایش است، نه فقط در نظر بلکه در عمل و زندگی شخصی خود نیز باید نشان دهد که متحول شده است و وجه تبه‌کارانه‌ی شخصیت خود را پس پشت نهاده است. از جمله پیامدهای این تحول آن است که بکوشد در حد توان، زیان‌ها و آسیب‌هایی را که به واسطه‌ی عمل تبهکارانه‌ی او بر قربانی وارد شده است، جبران کند.
چهارم آن‌که، فرد تجاوزگری که طالب بخشایش است باید نشان دهد که صمیمانه می‌کوشد وضعیت رنح‌بار قربانی را از زاویه و منظر او بنگرد. او باید روایت قربانی را از واقعه، به دقت و با همدلی و شفقت بشنود. فرد تجاوزگر باید بیاموزد به جهان درون قربانی گام نهد، و جهان را اما این‌بار از پنجره‌ی قربانی (خصوصا پس از آن واقعه‌ی هولناک) بنگرد و بیازماید. بدون شک، کامیابی در این کار مستلزم حدی از همدلی است.
و سرانجام آن‌که، فرد تجاوزگری که طالب بخشایش است باید روایت خود را از واقعه به قربانی عرضه کند، و خصوصاً بکوشد در آن روایت در گام نخست به قربانی خود توضیح دهد که چرا و چگونه مرتکب چنان رفتار شنیعی در حق او شد. اما در گام دوم، روایت تجاوزگر باید نشان دهد که تمام هویت و شخصیت تجاوزگر در آن فعل شنیع خلاصه نمی‌شود. اگرچه آن رفتار شنیع و غیرانسانی، به واقع از او سر زده است، و او شرمسارانه مسئولیت آن عمل را می‌پذیرد، اما او همچنان انسان است، و هویت او را نمی‌توان و نمی‌باید یکسره در آن رفتار خلاصه کرد.»

  • ۱۱ اسفند ۰۳ ، ۰۳:۳۷

و باورش نمی‌شد یک ایرانی کچل سبیل‌نیچه‌ای، که عربی را خوب صحبت می‌کند و کلی قرآن و حدیث و شعر عربی حفظ است، اما کراوات می‌بندد و کفش‌اش را برق می‌اندازد و سبک زندگی نیمه-غربی دارد هم، در اوج ناامیدی سرنگ به دست گرفته، مواد تزریق کند. روشنفکری دینی، لابد یعنی همین پارادوکس‌ها.

  • ۲۱ بهمن ۰۳ ، ۲۱:۱۵

من این کارزار در اعتراض به حکم اعدام پخشان عزیزی را امضا کرده‌ام. با این توضیح که من فکر می‌کنم نیازی به اثبات مدد‌کار بودن/تجزیه‌طلب بودن ایشان نیست و حکم اعدام تحت هر شرایطی محکوم است و بر همین اساس، سال‌ها پیش با خودم عهد بستم که اگر کسی محکوم به اعدام شد -دوست‌ام باشد یا دشمن‌ام، بشناسم یا نشناسم، و... - با اعدام، به مثابه «سلطه‌ی انسانی بر جان انسان دیگر»، مخالفت کنم و به جای پرداختن به صحت و سلامت فرآیند دادرسی (وکیل انتخابی داشتن/نداشتن، شکنجه شدن/نشدن، محارب بودن/نبودن، مجبور به اعتراف شدن/نشدن) مستقیما اصل اعدام را -به عنوان «قتل قانونی» نشانه بگیرم: «ما نمی‌خواهیم دولت اجازه داشته باشد که بکُشد!»
ویکتور هوگو رمان «آخرین روزهای یک محکوم به مرگ» (Le Dernier Jour d'un Condamné) را با هدف تقبیح مجازات اعدام نوشته و گفته بود: امیدوارم روزی حکم اعدام برای همیشه در فرانسه و در اروپا ملغی شود. روبر بادانته، وکیل محکومین به اعدام که وزیر دادگستری کابینه‌ی میتران شد تا این حکم را لغو کند و در نهایت موفق شد اعدام را در سرتاسر اروپا ممنوع کند، همیشه به همین جمله‌ی هوگو ارجاع می‌داد. حالا هم شما اعدام کنید. تاریخ انقلاب فرانسه نشان‌مان می‌دهد که نوبت اعدامِ اعدام‌کنندگان هم می‌رسد.

  • ۳۰ دی ۰۳ ، ۲۳:۱۵

«مثل شست‌و‌شو می‌مونه؛ بعد از این‌همه هرزگی!»

  • ۰۸ دی ۰۳ ، ۰۰:۲۲

تز یازدهم مارکس در «تزهایی درباره فوئرباخ» مبنی بر این‌که «فیلسوفان تنها جهان را به شیوه‌های گوناگون تفسیر کرده‌اند. مسئله اما بر سر دگرگون کردن جهان است» (که زمینه را برای گزاره عکس آن در دفاع از نوعی محافظه‌کاری فراهم کرده که از «فراتر رفتن از دوگانه‌ها» می‌گویند و از سه‌گانه‌ی «تفسیر/تعمیر/تغییر» می‌نویسند)، می‌تواند یک مقدمه‌ی دینی داشته باشد و یک موخره‌ی جامعه‌شناختی.
موخره از این قرار است: تا آن‌جا که من می‌فهمم، برخلاف فلسفه؛ جامعه‌شناسی، چه زمانی که در مقام دفاع از وضع موجود و حفظ «نظم»ها و «توافق»های ساختار برمی‌آید، و چه آن زمانی که در مقام نقد وضع موجود با شرح «تعارض»ها و «کشمکش»های در ساختار است؛ بالاخره دانشی «هنجاری»ست و در نتیجه، همیشه از سطح تفسیر فراتر می‌رود و به نوعی تغییر می‌اندیشد.
اما مقدمه: جمله‌ای از عیسی(ع) در انجیل یوحنا نقل است که شاید کلام مارکس هم از همان نشئت گرفته باشد: «و اگر کسی کلام‌ مرا شنید و ایمان‌ نیاورد، من‌ بر او داوری نمی‌کنم‌. زیرا نیامده‌ام‌ تا جهان‌ را داوری کنم‌. بلکه‌ آمده‌ام تا جهان‌ را نجات‌ بخشم‌!» (یوحنا، ۱۲: ۴۷)

  • ۰۷ دی ۰۳ ، ۱۱:۱۰

تلخ است که پیروان مسیح آن مقدار که به سیره‌ی ایشان می‌نگرند، سیرت‌شان را در ابتدای اناجیل نمی‌بینند. به گمانم تجربه‌های معنوی عیسی(ع) ارزشمندترین بخش زندگی ایشان و همه‌ی تاریخ مسیحیت است؛ اگرچه کمترین توجه را در میان پیروان‌شان برانگیخته است. گمشده‌ی بشر هم شاید همین دست مواجید و انقلاب‌های درونی‌ست. از عیسی باید شوریدن بر عادت‌ها و رسوم را می‌آموختیم، اما از ایشان نیز عادتی دیرینه ساختیم.

هرچه خلاف‌آمد عادت بود/ غافله‌سالار سعادت بود! (نظامی)

[عیسی گفت:] آدمی تنها نه به نان زنده است؛ بلکه به هر کلامی که از دهان خداوند برون آید! انجیل متی (۴: ۴)

  • ۰۶ دی ۰۳ ، ۱۳:۵۳

به خدا اگر این ملعون در ادامه‌ی اراجیف‌اش در باب گوشت‌تلخ بودن پیامبر گرامی اسلام، این‌بار می‌گفت که رسول شرب خمر می‌کرده و یا زناکار بوده درد کمتری داشت تا این‌که بگوید اگر زنده بود می‌شد ولادیمیر پوتین! 

  • ۱۲ شهریور ۰۳ ، ۲۳:۰۶

دیدم که در نوشته‌ای قدیمی، از «هم‌پیمانی نامیمون فاشیست‌های مذهبی و نئولیبرال‌های وطنی» نوشته بودم. مایلم یادداشت کنم تجربه‌ی دیگری که این یکی نه فقط در ایران، که در سراسر خاورمیانه رخ داده.  پیوند چپ‌گرایی و اسلام‌گرایی در ابتدا و له شدن چپ‌گرایی زیر پای اسلام‌گرایی در انتها. همچون انقلاب ۲۰۱۹-۲۰۱۸ سودان علیه دیکتاتوری عمر البشیر که به روی کار آمدن ارتش و جنگ خون‌بار آنان با نیروهای پشتیبانی سریع انجامید که اسلام‌گرایان از فرصت استفاده کرده‌اند تا به معابد و منازل و مراکز تجاری اقلیت هندو حمله کنند. درست مثل انقلاب دموکراتیک ۱۹۹۸ اندونزی که به سقوط دیکتاتوری راست‌گرای سوهارتو انجامید، اما اسلام‌گرایان از فرصت استفاده کردند و اقلیت‌های قومی-مذهبی را سرکوب کردند. انقلاب ۲۰۱۱ مصر را هم اسلام‌گرایان سلفی با آزار مسیحیان قبطی و حتی اقلیت شیعه به گند کشیدند تا زمانی که گروهی کثیر آرزوی بازگشت دیکتاتوری سکولار نظامیان را کردند. درباره‌ی سوریه‌ی ۲۰۱۱ هم بحث مفصل است. اساسا جایی که اخوان‌المسلمین باشد، بختی برای رواداری نیست. گروه‌های دیگر که بماند. همچنان که اولین قربانی‌های انقلاب ۵۷ هم اقلیت‌های مذهبی بودند. جایی که کلر بری‌یر، خبرنگار زن فرانسوی حاضر در تظاهرات سال ۵۷، در آخرین پرسش مصاحبه‌ی معروف‌اش با فوکو می‌گوید نه فقط زنان، که یهودیان در معرض تهدیدهای انقلابیون در تظاهرات روزهای منتهی به پیروزی انقلاب بودند. در نتیجه، در همان ماه‌های اول انقلاب، علی‌مراد داودی، استاد بهایی گروه فلسفه‌ی دانشگاه تهران، ربوده و کشته شد و حبیب القانیان، نماینده‌ی کلیمیان در مجلس، هم زندانی و اعدام شد. البته که انقلاب «اسلامی» از همان ابتدا همین بود؛ از همان روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که مذهبیون در تهران، سر راه‌شان هر چه بنگاه شادمانی در چهارراه سیروس را همچون مشروب‌‌فروشی‌ها آتش زدند (همچنان که همه‌ی دغدغه‌ها و اعتراض‌های اولیه‌شان به اصلاحات دولت برای اعطای حق رأی زنان و قسم خوردن نمایندگان سایر مذاهب به کتابی غیر از قرآن بود)، معلوم می‌شد قصدشان چیست.

بله. اسلام‌گرایان آفت هر کنش دموکراتیک در هر کجای جهان‌اند.

  • ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۲۳:۵۳

دکتر سروش در تقسیر این آیه از سوره‌ی حدید (سَابِقُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةࣲ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا کَعَرۡضِ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ ) می‌گویند که در هیچ جاى قرآن گفته نشده که جهنم جاى وسیع و بزرگی‌ست، اما در این آیه گفته می‌شود که بهشت بسیار وسیع و عریض است و این به معناى رحمت خداوند است.

  • ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۲۳:۱۹

مسلمین وقتی در برابر انتقاداتی درباره‌ی برده‌داری در صدر اسلام قرار می‌گیرند، اسلحه‌ی فرافکنی را به سمت غرب نشانه می‌گیرند، با کلیشه‌ی: «این غربی که از پیامبر اسلام ایراد می‌گیرد خودش برده‌داری نوین را ایجاد کرده». که یعنی خود مسلمان منتقد برایشان رسمیت ندارد. منتقد، یا غربی‌ست، یا اگر مسلمان خاورمیانه‌ای‌ست، غرب‌زده است! اما شواهد نشان می‌دهد که این خود جوامع اسلامی هستند که همچنان درگیر برده‌داری هستند. از ۳۲ خدمتکار خانگی که در لبنان مورد پرسش قرارگرفته‌اند ۱۰ نفرشان در خانه حبس شده‌اند، ۱۴ نفر اجازه مرخصی نداشتند، و ۲۷ نفر گفته‌اند پاسپورتشان را از آن‌ها گرفته‌اند! این حرف بی‌راه نیست که قاطبه‌ی مسلمین قلبا مشکل چندانی با مفهوم «برده‌داری» ندارند، و نفوذ تمدن غربی که باعث شد بساط‌اش جمع شود را «اتفاقی که بهتر بود نمی‌افتاد» قلمداد می‌کنند. و تا یک غربی نگوید «این چه وضعیه درست کردین؟» اساسا به نظرشان نمی‌رسد وضع نامناسبی‌ست. اما لبنان از جهتی کمی متفاوت است، چرا که خودش را طلایه‌دار جهاد با کفار می‌داند. احمق‌ها آن‌قدر خودشان را مشغول ستیز با اسراییل کرده‌اند که یادشان رفته باید آدم شوند.

  • ۰۹ فروردين ۰۳ ، ۰۰:۵۴