اسلامگرایی
دیدم که در نوشتهای قدیمی، از «همپیمانی نامیمون فاشیستهای مذهبی و نئولیبرالهای وطنی» نوشته بودم. مایلم یادداشت کنم تجربهی دیگری که این یکی نه فقط در ایران، که در سراسر خاورمیانه رخ داده. پیوند چپگرایی و اسلامگرایی در ابتدا و له شدن چپگرایی زیر پای اسلامگرایی در انتها. همچون انقلاب ۲۰۱۹-۲۰۱۸ سودان علیه دیکتاتوری عمر البشیر که به روی کار آمدن ارتش و جنگ خونبار آنان با نیروهای پشتیبانی سریع انجامید که اسلامگرایان از فرصت استفاده کردهاند تا به معابد و منازل و مراکز تجاری اقلیت هندو حمله کنند. درست مثل انقلاب دموکراتیک ۱۹۹۸ اندونزی که به سقوط دیکتاتوری راستگرای سوهارتو انجامید، اما اسلامگرایان از فرصت استفاده کردند و اقلیتهای قومی-مذهبی را سرکوب کردند. انقلاب ۲۰۱۱ مصر را هم اسلامگرایان سلفی با آزار مسیحیان قبطی و حتی اقلیت شیعه به گند کشیدند تا زمانی که گروهی کثیر آرزوی بازگشت دیکتاتوری سکولار نظامیان را کردند. دربارهی سوریهی ۲۰۱۱ هم بحث مفصل است. اساسا جایی که اخوانالمسلمین باشد، بختی برای رواداری نیست. گروههای دیگر که بماند. همچنان که اولین قربانیهای انقلاب ۵۷ هم اقلیتهای مذهبی بودند. جایی که کلر برییر، خبرنگار زن فرانسوی حاضر در تظاهرات سال ۵۷، در آخرین پرسش مصاحبهی معروفاش با فوکو میگوید نه فقط زنان، که یهودیان در معرض تهدیدهای انقلابیون در تظاهرات روزهای منتهی به پیروزی انقلاب بودند. در نتیجه، در همان ماههای اول انقلاب، علیمراد داودی، استاد بهایی گروه فلسفهی دانشگاه تهران، ربوده و کشته شد و حبیب القانیان، نمایندهی کلیمیان در مجلس، هم زندانی و اعدام شد. البته که انقلاب «اسلامی» از همان ابتدا همین بود؛ از همان روز ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ که مذهبیون در تهران، سر راهشان هر چه بنگاه شادمانی در چهارراه سیروس را همچون مشروبفروشیها آتش زدند (همچنان که همهی دغدغهها و اعتراضهای اولیهشان به اصلاحات دولت برای اعطای حق رأی زنان و قسم خوردن نمایندگان سایر مذاهب به کتابی غیر از قرآن بود)، معلوم میشد قصدشان چیست.
بله. اسلامگرایان آفت هر کنش دموکراتیک در هر کجای جهاناند.
- ۰۳/۰۶/۰۹