دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

سلام خوش آمدید

۱۴ مطلب با موضوع «احوالات ایمانی» ثبت شده است

اول ژانویه هم‌زمان شده با اول رجب. واقعا بهترین زمان برای توبه‌ست. 

در سال ۲۰۲۴ که قدم‌های سنگینی بر دل غمگین ما گذاشت و «رفت و گذشتن او یک عمر گذشت»، روزهای بسیار سختی را گذراندیم و افسوس که بی‌فایده فسرده و فرسوده شدیم. و تلخ‌تر از همه آن‌که این حجم از جنایت و خباثت و دنائت و کثافت و نجاست و رذالت از پیش چشم ما گذشت و آن‌همه تذکر و تنبه و تأمل و تشکل و تفکر هنری و فلسفی و ادبی و... به هیچ کار نیامد. مطلقا به هیچ کار نیامد تا جلوی فاجعه‌‌ی غزه را بگیرد: «پس امید من کجاست؟ چه کس آن را برایم پیدا می‌کند؟» (عهد عتیق، رساله‌ی «ایوب»، فصل ۱۷، ۱۴-۱۳) اما فردا هم روزی‌ست و ما هم «رویایی داریم» که از همه‌ی این دردها و رنج‌ها بزرگ‌تر است! به قول آن فیلسوف ریشو: «وضعیت ناامیدکننده‌ای که در آن به سر می‌بریم، مرا سرشار از امید می‌کند!»

در سال جدید امید است که خداوند همه‌ی ما را آدم بکند.
نه یوسف که چندان بلا دید و بند
چو حُکمش روان گشت و قدرش بلند،
گنه عفو کرد آلِ یعقوب را؟
که معنی بوَد صورتِ خوب را
ز لطفت همین چشم داریم نیز
بر این بی‌بضاعت ببخش ای عزیز
کس از من سیه‌نامه‌تر دیده نیست
که هیچم فعالِ پسندیده نیست
بضاعت نیاوردم الّا امید
خدایا ز عفوم مکن ناامید...

به نظر من زندگی آگوستین بهترین مصداق عینی و واقعی از یک «تحول مومنانه» و یک «تولد دوباره» است. چنان‌که مسیح می‌گفت: «تا کسی از آب و روح زاده نشود[آب نماد رایج روح است]، به ملکوت خدای نتواند درآید. آنچه از جسم زاده شود جسم است، آنچه از روح زاده شود روح است... شما را زادنی نو بباید.»(انجیل یوحنا، ۳: ‏۵‏ تا ۸)

زاده‌ی اولم بشد؛ زاده‌ی عشقم این نَفَس!
من ز خودم زیادتم، زان که دو بار زاده‌ام! (مولوی)

مانند طفلی در شکم من پرورش دارم ز خون
یک بار زاید آدمی؟! من بارها زاییده‌ام! (مولوی)

پیش‌تر از سعدی خوانده بودم:
شنیدمت که نظر می‌کنی به حال ضعیفان
تبم گرفت و دلم خوش به انتظار عیادت!

امروز اما، بیتی از اوحدی از زیر دستم گذشت که این معنا را بلندتر سروده بود. این هم روزی ما:
شنیده‌ام که تو را با «شکستگان» کاری‌ست
بدان نشاط و هوس، دم به دم شکسته‌ترم!

این حدیث قدسی را هم قبلا از دکتر سروش شنیده بودم که احتمالا پایه‌ی این دو بیت سعدی و اوحدی و آن ترانه‌ی قیصر امین‌پور باشد:
أنا عند منکسرة قلوبهم.
من نزد شکسته‌دلانم.

«مثل شست‌و‌شو می‌مونه؛ بعد از این‌همه هرزگی!»

تلخ است که پیروان مسیح آن مقدار که به سیره‌ی ایشان می‌نگرند، سیرت‌شان را در ابتدای اناجیل نمی‌بینند. به گمانم تجربه‌های معنوی عیسی(ع) ارزشمندترین بخش زندگی ایشان و همه‌ی تاریخ مسیحیت است؛ اگرچه کمترین توجه را در میان پیروان‌شان برانگیخته است. گمشده‌ی بشر هم شاید همین دست مواجید و انقلاب‌های درونی‌ست. از عیسی باید شوریدن بر عادت‌ها و رسوم را می‌آموختیم، اما از ایشان نیز عادتی دیرینه ساختیم.

هرچه خلاف‌آمد عادت بود/ غافله‌سالار سعادت بود! (نظامی)

[عیسی گفت:] آدمی تنها نه به نان زنده است؛ بلکه به هر کلامی که از دهان خداوند برون آید! انجیل متی (۴: ۴)

پیش‌تر کلیسایی را دیده بودم که گفته می‌شد گنجایش سه‌هزار نفر دارد، اما از عکس‌اش چنین برمی‌آمد که حتی برای یک لحظه هم جایی برای لذت معنوی نیست. یعنی اگر قاب بالا (پدر/پسر/روح‌القدس) را حذف می‌کردند، کاملا ممکن بود که آدک به اشتباه بیفتد که در یک کنفرانس پزشکی نشسته است! 

فضای معنوی (اعم از فیلم، موسیقی، و حتی مکان!) را فقط یک آدم معنوی می‌تواند بسازد. کسی که تجربه‌ی معنوی دارد. کسی که می‌فهمد چگونه کار می‌کند آن نیرویی که چنان کششی دارد و آن‌چنان جوششی ایجاد می‌کند که فرد را در زمستان و تابستان به آن‌جا بکشاند. کسی که آن نیرو را می‌شناسد و آن را زندگی می‌کند. نه کسی که صرفا یک مهندس است. مشکل این فیلم هم دقیقا همین‌جا بود: کو آدم معنوی؟

و دیشب؛ تجربه‌ی اتاق «اعتراف» کلیساگونه. سطلی به دستم دادند و گفتند بگو. هرچه که می‌گفتم، کمی هم بالا می‌آوردم. آن‌قدر گفتم و آن‌قدر بالا آوردم که سطل پر شد. تماما لبریز. گفتند نترس که تا بی‌نهایت سطل داریم! ولی از جایی، تهوع‌ام تمام شد، اما اعترافاتم نه. می‌گفتم، اما بالا نمی‌آوردم، که گوشت تن‌ام کنده می‌شد! از درد بیدار شدم.

امشب، بر خلاف سال‌های پیش، خیابان میرزای شیرازی را، این‌بار تنهایی قدم می‌زنم. 

دکتر سروش در تقسیر این آیه از سوره‌ی حدید (سَابِقُوٓاْ إِلَىٰ مَغۡفِرَةࣲ مِّن رَّبِّکُمۡ وَجَنَّةٍ عَرۡضُهَا کَعَرۡضِ ٱلسَّمَآءِ وَٱلۡأَرۡضِ ) می‌گویند که در هیچ جاى قرآن گفته نشده که جهنم جاى وسیع و بزرگی‌ست، اما در این آیه گفته می‌شود که بهشت بسیار وسیع و عریض است و این به معناى رحمت خداوند است.

  • ۰ نظر
  • ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۲۳:۱۹

این را به عنوان یادآوری برای خودم می‌نویسم. ما در این دنیا نیامده‌ایم که رزومه پر کنیم. فهم من این است که آمده‌ایم تا یک زندگی «خوب» «خوش» «ارزشمند» داشته باشیم. خوب یعنی اخلاقی. خوش یعنی لذت‌بخش. و ارزشمند یعنی مفید. البته دانستن این گزاره کافی نیست. مثل همیشه مشکل این‌جاست که «به عمل کار برآید، به سخن‌دانی نیست»!