دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

سلام خوش آمدید

جمعبندی سالِ دو (۱)

شنبه, ۱۹ اسفند ۱۴۰۲، ۰۶:۳۳ ب.ظ

هندزفری، هابیل علی‌اف، لیوان خالی چای، کتاب «درآمدی بر آنارشیسم»، خدا و سر و صداهای کتاب‌خانه‌ی دانشکده، تنها شاهدان این غروب عمیقأ غم‌بار من‌اند. دوستی کتاب را که دستم دید، به تمسخر پرسید: «آنارشیستی؟!». با بی‌حوصلگی سری تکان دادم تا فقط ردش کنم. پرسید «چی باعث شد جذبش بشی؟» و سوال آشنایی بود. چرا که همه‌ی ایدئولوژی‌ها وعده‌ی بهشت می‌دهند، اما آنارشیسم که به طور خلاصه، «نه»گویی پیوسته و دائمی به بیشتر ایدئولوژی‌هاست، نه تنها هیچ وعده‌ای برای بهشت ندارد، بلکه احتمال هم می‌دهد که همچنان مشکلات زیادی وجود خواهند داشت. به دوستم لبخند محوی زدم و گفتم «مهم‌ نیست». اما کنجکاوی‌‌اش این تصور را ایجاد کرد که شاید آنارشیسم برای من یک جور فشن و مد است. مثل نوجوان‌هایی که متأثر از جوی گذرا، خودشان را دلقک می‌کنند با رنگ‌های مویی که فقط در فوتوشاپ می‌شود یافت.
اما آنارشیسم، یک ترند هیجانی نیست.‌ اتفاقاً آنارشیست شدن خیلی هم راحت و منطقی اتفاق می‌افتد. کافی‌ست بخواهیم خودمان باشیم بدون این‌که اسیر رویا باشیم.‌ و اگر مردم آنارشیست نیستند به این جهت است که یکی از این دو صفت در آن‌ها نیست. یعنی یا نمی‌خواهند خودشان باشند، و یا می‌خواهند خودشان باشند اما اسیر رویا هستند، و چون اسیر رویاها هستند به تفرعن می‌رسند و فرعون کسی‌ست که اولا اسیر رویاهایش است؛ ثانیا قدرتی کسب کرده، و ثالثا برای تحقق رویاهایش دست به قلدری می‌زند. در دنیای مدرن هم، اگر نخواهیم که خودمان باشیم، با دولت زورمندی که نقش پدر را برایمان بازی کند، و به ما دیکته کند که بهتر است چه جور آدمی باشیم، هیچ مشکلی نخواهیم داشت. در حالت دوم هم اگر بخواهیم خودمان باشیم اما اسیر رویاهایمان باشیم، باز هم با دولت زورمند مشکلی نخواهیم داشت، چرا که آن‌وقت می‌توانیم از زورمندی‌اش استفاده کنیم تا رویاهایمان را محقق کند! مثل رویای مرفه بودن همه! مثل رویای شیعه بودن همه! مثل رویای حرف زدن همه به زبان مادری ما!

بنابراین، پاسخ پرسش «آنارشیسم چه جذابیتی برات داشت؟»، این بود که «فرعون بودن جذابیتی برام نداشت». اما من سکوت کردم، لبخند زدم و صدای کمانچه را بلندتر کردم.

  • ۰۲/۱۲/۱۹