پویندگی توقفناپذیر زندگی
در سال چهار، من فکر میکنم ما بیش از هرچیز به پدیدارشناسی تجربهی آزادی (+) نیاز داریم، به قسمی تاریخنویسی که عوض روایتهای ملالزدهی دلگیر از «نشد» و «نتوانستیم» و «شکست خوردیم» و «به فنا رفتیم»، اتفاقاً بر مجاهدتهای پیگیرانه و مقاومتهای سرخوشانه و ستیزهای مداوم و جنگهای هرروزه دست بگذارد و به سودای جلبِ نگاهها به جانبِ تاریخِ فراموششدهی مبارزاتِ دیروز و امروز، نشانمان دهد که حتی در بدترین روزها هم، در ایران ما همواره تکاپوهای آزادیخواهانه و جدوجهدهای برابریطلبانهای در کار بودهاند به شوق بسط زندگی و بازشدن افقهای نو و هوای تازه. تنها در دل «تاریخ مبارزات» است که میتوان تاریخ شکستها و ناکامیها را به گونهای ضدمازوخیستی و ناسوگوارانه و غیرتقدیرباورانه نوشت. در غیر این صورت، هر ناکامی، شاهدیست بر بیسرانجامی تقلا و هر شکستی، گواهیست بر دوردستی نجات. نه، ما به تاریخنویسان غمگین و راویان دلزده نیاز نداریم. دلزدگی و غم به قدر کفایت سایهی سنگینشان را بر زندگیهامان پهن کرده و آوارشان را بر جانمان انداختهاند. در این زمانهی ظلمت، که بارقههای نور میروند تا به دست سوداگران تاریکی خاموشی گیرند بیش از هر زمان دیگری به تاباندن نور در دخمههای سوتوکور تاریخ محتاجیم. اما باید دقیق بود. این نور از چراغقوهی کمسوی ما نمیآید که در خرابههای تاریخ پی امید میگردد. بلکه شعلههای ضعیفاش در تاریخِ خودِ اکنون سوسو میزند و راهی به رهایی میجوید. باید گردوخاک را کنار زد، تا آن نور ضعیف جان گیرد و اطرافاش را روشن کند. نوری که به نبض زندهی زندگی شهادت میدهد و به خاطرمان میآورد که دشمن، هنوز، پیروز نشده است. اکنون ما، به رغم انسدادها و بنبستهایش، سرشارِ سرزندگیست، مملو از مبارزات، و لبریز از پویندگی تابناک جانهای رویابین. این یعنی حتی در دل فاجعه هم در پی مجاهدتهای آشتیناپذیری باشید که در کار بودهاند. در قعر تاریکی هم به دستهایی خیره شوید که خاک را کنار میزنند. در متن هر شکست هم مبارزانی را دنبال کنید که مهیای شروعی تازهاند تا باری دیگر شکست بخورند. در هیاهوی هر دیکتاتوری هم در جستجوی آنهایی باشید که تن ندادهاند، که سرپیچی کردهاند، که فراخوان دادهاند «متحد شوید». میشل فوکو زمانی گفته بود «تصور نکنید برای مبارزبودن باید محزون بود، حتی اگر چیزی که با آن مبارزه میکنید نفرتانگیز باشد».
- ۰۳/۱۲/۲۰