دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

سلام خوش آمدید

به سوی کوه یخ!

پنجشنبه, ۹ اسفند ۱۴۰۳، ۰۹:۰۰ ب.ظ

احتمالاً کمتر برهه‌ای را می‌شود در تاریخ ایران سراغ گرفت، که افق‌های آینده به حد و اندازه‌ای که این‌روزها تجربه می‌کنیم تاریک یا دست‌کم محو و کم‌فروغ بوده باشد، چنان‌که فکرکردن به آینده در همه‌ی ما، کم‌تر یا بیش‌تر، حسی از ویرانی را تداعی می‌کند. به تعبیر دیگر، در شرایط کنونی، خودِ آینده به مسئله‌ا‌ی حاد (چه بسا شاید حادترین مسئله) بدل شده است. تا جایی که به نظام اقتصادی ما مربوط می‌شود، فارغ از ابتلای آن به هزار و یک گیر و گرفتاری ساختاری و سیستماتیک که ربط چندانی به دیروز و امروز ندارد، هفته‌ها و ماه‌های آینده آبستن تکان‌دهنده‌ترین و ای بسا مهارناشدنی‌ترین بحران‌ها خواهد بود. موج جدید تحریم‌های آمریکا که بیش از هر چیز فروش نفت ایران را نشانه گرفته است، بناست تا فروش ایران را ۹۰ درصد کاهش بدهد. به نظر می‌رسد خریداران دیر یا زود چاره‌ای جز ترک بازار نفت ایران یا دست‌کم، کاهش چشمگیر خرید خود ندارند. از آن طرف، روسیه، عربستان و خودِ آمریکا برای جبران نفت ایران در بازارهای جهانی اعلام آمادگی کرده‌اند. بنابراین به زودی درآمد ایران از مجرای فروش نفت به شدت کاهش می‌یابد. علاوه بر این، نپوستن ایران به FATF (گروه ویژه‌ی اقدام مالی علیه پولشویی و تأمین مالی تروریسم) راه را بر تحریم نظام بانکی ایران و مسدود شدن مجاریِ مبادلات پولی خواهد گشود. به زبان ساده‌تر، ایران بیش از قبل برای تسویه‌ی حساب با خریداران و انتقال ارزِ حاصل از فروش نفت به داخل کشور به دردسر خواهد افتاد. با این اوصاف، مشکل دوگانه است: هم کاهش بسیار معنادار درآمدهای ارزی، و هم دشواری دسترسی به همان اندک درآمدها. در چنین شرایطی دولت دست‌کم با دو بحران کنترل‌ناپذیر طرف خواهد شد: اول. کاهش عرضه‌ی ارزهای خارجی در بازارهای داخلی که احتمالاً به افزایشِ باز هم بیش‌تر قیمت یورو و دلار خواهد انجامید یا، در خوشبینانه‌ترین و ساده‌لوحانه‌ترین و غیرقابل‌باورترین حالت، قیمت آن‌ها را در همین حدود فعلی تثبیت خواهد کرد. و دوم. کسری بودجه‌ی فزاینده که با توجه به ایدئولوژی سیاست‌گذارانه‌ی دولت (به قول محمد مالجو: اسلام سیاسی) به اتخاذ برنامه‌‌های انقباضی از راه کاستن از هزینه‌های عمومی و خدمات رفاهی و درپیش‌گرفتن یک سیاست سختگیرانه‌ی ریاضتی خواهد انجامید. اما اتخاذ چنین سیاست‌هایی تنها در شرایطی با اقبال نسبی یا پذیرش کم‌هزینه‌ی اجتماعی مواجه می‌شود، که حاکمیت، در میان مردم از قسمی مشروعیت سیاسی برخوردار باشد تا به اتکای آن بتواند جامعه را مُجاب کند که سختی‌ها و تلخی‌هایی که از سر می‌گذراند، «بی‌‌معنا» نیست و در شرایط بحرانی تنها گزینه‌ی پیشِ روست. در حال حاضر اما، حاکمیت از همه‌سو آماج نارضایتی‌های اجتماعی و اعتراضات صنفی و مدنی‌ست و بیش از هر زمان دیگری سرمایه‌ی اجتماعی خود را نزد آحاد جامعه از دست داده است. در این میان، ریاضتی‌شدنِ فزاینده‌ی زندگی نیز بر آتش اعتراض‌ها و نارضایتی‌ها خواهد دمید و این، جامعه‌ی ایران را به دوره‌ی پُرتنشی از آشوب و التهاب پرتاب خواهد کرد که آخر و عاقبت‌اش بر همه‌ی ما پوشیده است.

  • ۰۳/۱۲/۰۹