مخابرهی مشاهده
به عنوان یک بیمار روانی که مریض دنبال کردن اتفاقات خاورمیانهی لعنتیست، خواستم به سمع و نظر دوستان برسانم که در پاکستان سه اتفاق، همزمان با هم افتاده است. یک. مردم کسی را که مدعی بودند به قرآن توهین کرده است، زنده سوزاندند. دو. اعلام شد که قبر یک دختر خانم بیست و یک سالهی معلول، نبش، و به جنازهاش تجاوز شده است. و سه. احزاب مخالف دولت (در پاکستان مجموعهی سرکوبگر را «دولت» را مینامند) در متحد شدند تا نخستوزیر (در پاکستان، قلدر حاکم «نخستوزیر» نامیده میشود) را پایین بکشند و حزب (در پاکستان، به هر قبیله یک «حزب» میگویند😁) طالبان پاکستان که کرسیهای زیادی در پارلمان (نسخهی مدرن همان چادری که روسای قبایل پراکندهی بیابانی در آن به مشورت درمورد آب و غذا و زاد و ولد و مدفوع شتر میپرداختند) یک شاخهی شبه بسیج هم برای خودش دارد، اعلام کرده که مسئولیت حفاظت از احزاب مخالف دولت را برعهده خواهد گرفت چون شاید دولت، خیلی جدی بخواهد نمایندگان پارلمان را بدزدد :))) و خب، ما پرورشیافتگان خاورمیانه دیگر میدانیم که این سوسولبازیها که در این صحاری طنز و مطایبه است؛ چون پلیس پاکستان (یعنی همان گنگهای خلافکاری که قبلا دستگیر شده بودند) هم اعلام کرد که کشور (بله، آن توالت را «کشور» خطاب میکنند!) فقط یک نیروی نظامی دارد، پس خسته نباشید، جمع کنید برویم زندان در خدمت باشیم :)) و گویا در این فرآیند جمعآوری نیرویهای معترض یکی از آن رهبران هم زخمی شده که رسانهها نوشتهاند علت این زخمی شدن، «برخورد پا با در» بوده است :))
نظر بنده را اگر میپرسید، همین چند خطی که خدمتتان عرض کردم، بهترین دلیل برای دور و دورتر شدن از کل این خاک نفرین شده است.
- ۰۳/۱۲/۰۶