«ور»یابی
درمورد کارزارِ آزادی ثلاثهی محصوره صحبت میکردیم و گفتم که من هم برای آزادی مهندس موسوی و همسرشان این کارزار را امضا کردهام و بیستوپنجم بهمن انشاا... در تهران خواهم بود. یکی از آشنایانِ حاضر پرسید: «آخر تو کدوم "ور"ی هستی؟» من که البته به طنز آن دو بیت معروف عطار را خواندم، که: «نه در مسجد گذارندم که رند است/ نه در میخانه کین خمار خام است!/ میان مسجد و میخانه راهیست!/ بجویید ای عزیزان کین کدام است!». اما ورای همهی اینها، من فکر میکنم به قول دهباشی، «ورِ» خوب، «ورِ» آدمهای منصف و میهندوست است. البته یعنی کسانی که میهن را، «اجتماع اشتراکی شهروندان آزاد و برابر» میدانند و هماره میستیزند با هر آنچه که این «آزادی»و «برابری» و «شهروندی» را تهدید و تحدید میکند. «انصاف» که البته یک صفت فردیست و هر انسانی مسئولیت دارد که در تقویت آن در نهاد خویشتن بکوشد. اما به گمان من، در این شرایط خطیری که ما در آن به سر میبریم، لازمهی «میهندوستی»، درک اقتصائات اقتصادی و البته هشدارهای سیاست منطقهای و داخلیست. بر این اساس، من یک اصلاحطلبم و همواره یک اصلاحطلب خواهم ماند.
اما من «اصلاحطلب» را، در معنیای مرزی و آستانهای میفهمم و «اصلاحطلبی ساختاری» (در بیان تاجزاده) یا «گذارطلبی» (به بنان دباغ) که من هم به آن میاندیشم، با ۱۵ بهمن ۱۴۰۱ مهندس موسوی، یک نماد سیاسی و با همایش مجازی «نجات ایران» (که این تعبیر و نامگذاری هم از متن همان بیانیهی مهندس موسویست) نحبگان داخلی و خارجی خودش را هم پیدا کرده است. مطابق آن بیانیه (که به نوعی، مانیفست این جریان است)، این جریان اساسا فروتن است و برخلاف دو گروه معاند و موافق ج.ا، اساسا ادعایی ندارد که حقیقت غایی و نهایی نزد اوست. این جریان فقط یک معیار را به رسمیت میشناسد: «جمهور مردم». چنین است که این طرح سهمرحلهای معنادار میشود: یکم) آیا جمهور مردم خواهان تغییر قانون اساسی هستند؟ «برگزاری همهپرسی آزاد و سالم در مورد ضرورت تغییر یا تدوین قانون اساسی جدید». دوم) اگر جمهور مردم طالب تغییر قانون اساسی بود باید مجلس موسسانی متشکل از آرای مستقیم مردمی تشکیل شود. به نظرم میرسد که مهندس در نگارش این سطور به تجربهی ۲۰۲۰ شیلی نظر داشتهاند: «در صورت پاسخ مثبت مردم، تشکیل مجلس مؤسسان مرکب از نمایندگان واقعی ملت از طریق انتخاباتی آزاد و منصفانه». و در نهایت، باز هم داور نهاییِ خروجیِ مجلس موسسان، جمهور مردم است: «همهپرسی درباره متن مصوب آن مجلس به منظور استقرار نظامی مبتنی بر حاکمیت قانون و مطابق باموازین حقوق انسانی و برخاسته از اراده مردم». البته خود مهندس هم هوشمندانه اشاره میکنند که این پروسه بسیار ابهام آلود است: «این پیشنهاد با ابهاماتی همراه است. کمترینش آنکه چه کسی قرار است آن را بپذیرد یا به اجرا بگذارد. از آن بالاتر چه باید کرد تا چهل سال بعد از نو به همین نقطه باز نگردیم و از سوی آیندگان سرزنش نشویم. از آن مبرمتر، چگونه به تواناییمان برای عبور از این مرحله ایمان بیاوریم.» این ادعا البته با نظر به شرایط فعلی درست هست، اما اتفاقا با نظر به شرایط فعلی ضرورتا هم درست نیست؛ چون توازن قوای فعلی، ضرورتا پابرجا نیست!
مورد بسیار مهمی که بین مهندس موسوی (و حامیانشان) با آقای خاتمی (و پیروانشان) -که البته هر دو گروه مخالف تغییرات رادیکال هستند- مرزگذاری میکند، نوع نگاه به «جامعه» است. «وفاق» و «توافق سازی» که کلیدواژهی اصلی نواصلاحطلبیِ متاخر است (که پاسخی به تز «فشار از پایین، چانهزنی از بالا»ی اصلاحطلبیِ متقدم بود) در عمل به نوعی دولتگراییِ افراطی منتج شده، تا به جایی که سخنگوی محترم دولت وفاق صراحتا اذعان میکنند نیازی به راهپیمایی و لشکرکشی خیابانی و سر و صدا و جار و جنجال نیست چرا که این کارها مسیر توافقسازی را مسدود میکند! به واقع مطابق این تلقی، «جامعه» به عنوان یک مزاحم، یک پارازیت و یک اخلال تلقی میشود در حالی که از او صرفا توقع میرود به مثابه «طفلی صغیر» اختیارات و خواستههای خود را به «دولت» اصلاحطلب (همان خدای زمینی) تفویض کند!
من نقش قابل توجه دولت در فراهم کردن بستری برای امکان رشد را انکار نمیکنم و البته که از انتخابات به عنوان ابزاری که بتوانم بخشی از قوهی مجریه را به خدمت درآورم هم استفاده میکنم. اما فکر میکنم محدود و متوقف ماندن در دولت و تقلیل سیاست به مدیریت (و بدتر از آن، تقلیل سیاست به مدیران!) را نقطهی ضعف اصلی اصلاحطلبان دولتگرا میدانم و فکر میکنم نقطهی افتراق دقیقا اینجاست که من بیش از یک ایدهی سیاسی، به یک نظریهی اجتماعی میاندیشم و چشمانم معطوف به این پرسش است که چطور میتوانیم اقشارِ سایه شده و طرد شده و رانده شده و نادیده گرفته شده را فرا بخوانیم، تا به شکلی «خودآیین»، خود صدای خویشتن باشند و قدرت موسس خود را به هیچ جناح، حزب و دولتی واگذار نکنند. چنین است که من یک اصلاحطلبِ جامعهگرا هستم و همواره یک اصلاحطلبِ جامعهگرا خواهم ماند.
- ۰۳/۱۰/۲۹