مرهم ز که جوید جگر سینهفگاران؟
سه شنبه, ۲۵ دی ۱۴۰۳، ۰۱:۳۱ ق.ظ
زبانم عاجز است از گفتن حرفهای تافتهای که از عمق وجودم جوشید و آتشفشان مخوفی که ناگهان در من سر باز کرد! اگر بودی، چشمهایم، نگاهم، چهرهام، دستها و انگشتهای مرتعشم، طنین صدایم، فریاد کوبههای دیوانهی قلبم، نشستنم، ایستادنم، راه رفتنم، بیقراریام، همه، همه و همه شاید میتوانست زبانم را در حرف زدن با تو یاری کند. اما حالا، از این همه، جز شکل کلمات و حروف الفبا، که همیشه و برای هرکسی و در هر حالی و در گفتن از هر دردی و رنجی و آتشی، یکسان و یک شکلاند، چه دارم؟
یک ذرّه اگر مهر و وفا داشتی، ای مه!
از یادِ تو اینگونه فراموش نبودیم. (فرخی)
بله، موضوع همان «یک ذره» بود.
- ۰۳/۱۰/۲۵