دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

سلام خوش آمدید

یاد دوردست

چهارشنبه, ۲۰ دی ۱۴۰۲، ۱۲:۳۸ ب.ظ

ن. عزیز سلام.
دو هفته‌ای‌ست خواب ندیده‌ام. اوضاع جهان آشفته است، اما بدتر از قبل نشده و نتوانسته حواسم را پرت‌تر کند. باید دلیل دیگری داشته باشد. از فلسطین هنوز خون می‌چکد، مردم هم از تکرار خسته شده‌اند، اما کار جدیدی هم نمی‌کنند. قاعدتا باید خواب دست و پا زدن بین همین مردم را می‌دیدم، اما حوش‌بحتانه خبری نیست. اما جالب است که حتی از خواب‌های ترسناکی که در آن‌ها بارها زخمی می‌شوم ولی امکان مردن ندارم هم خبری نیست. فکر می‌کنم مغزم از این‌که من را با خواب‌هایش به وجد بیاورد، ناامید شده است. شاید برای همین است که سال‌هاست کمتر یاد تو می‌افتم. مغزم تصور کرده حتی این هم دیگر برایم هیجانی ایجاد نمی‌کند و چیزی را در حافظه‌‌ام نمی‌انگیزاند. درست هم فهمیده: قبلا اثری که ته لیوانت چای‌ات روی میز مطالعه‌ام گذاشته بود و دوست نداشتم تمیزش کنم تا محو شود کافی بود تا به یاد تو بیفتم. اما الان، حتی شنیدن موسیقی‌هایی که تو برایم فرستاده بودی هم یادآورت نیست و راستش از زمانی که دیشب نام تو آمد تا به حال، باید طوری خودم را آماده فکر کردن به تو می‌کردم و روی تخت دراز می‌کشیدم و به سقف خیره می‌شدم که انگار قرار است با بقیه خانواده به مراسم خاکسپاری کسی برویم، اما من دوست ندارم بروم و حتما باید صبر کنم تا بقیه حاضر شوند و برویم. این «نیاز به آماده شدن» کمی نگران‌کننده است، به ویژه برای فکر کردن به کسی که سال‌ها پیش کودکانه و معصومانه از بالا و پایین شدن میزان هورمون‌هایم احساس خاصی نسبت به او را برداشت می‌کردم. عجیب است، چون حتی نشسته هم نمی‌توانم به تو فکر کنم. باید حتما دراز کشیده باشم. لابد آخرین مراحل فراموش کردن کسی این شکلی‌ست. اما با این که ناراحتم که دارم این مراحل را طی می‌کنم، اما سر قولم هستم و مقاومتی انجام نخواهم داد. نگرانی‌ام اما همه از این است که چه چیزهای بزرگ دیگری را هم می‌توانم کنار بگذارم؟ مثل جادوگری که تازه فهمیده می‌تواند اشیاء را نامرئی کند، اما خیلی زود ترس جای هیجانش را می‌گیرد، چون فکر می‌کند چه چیزهای مهم دیگری را هم می‌شود محو کرد! آیا ممکن است چیزهایی که امروز خیلی ضروری‌ست که برایم مهم باشند، روزی مجبور باشم حتما دراز بکشم و آماده شوم که بهشان فکر کنم تا از یادم نروند؟ البته تو به نگرانی من فکر نکن. در همه‌ی این لحظاتی که دراز کشیده‌ام دعا می‌کنم که حالت خوب باشد.

  • ۰۲/۱۰/۲۰

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">