دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

سلام خوش آمدید

برای ادامه دادن

سه شنبه, ۲۳ مرداد ۱۴۰۳، ۱۲:۱۵ ب.ظ

برای ارائه‌ی آنارشیسم منابع را مرور می‌کردم. رسیدم به این سطر از صفحه‌ی 129 از کتاب «در باب آنارشیسم» از نوآم چامسکی که لبخند بر لبم آورد: «رسیدن به دستاوردهای کوچک هیچ ایرادی ندارد. مثل دستاوردهای دهه 60 تا امروز که پیش‌تر از آن‌ها صحبت کردیم. این دستاوردها برای زندگی بشر بسیار حائز اهمیت بوده‌اند. این بدان معنا نیست که قله‌های بسیار بلندی باقی نمانده است. مانده. اما شما هم کاری را می‌کنید که در توان‌تان است...لطیفه‌ی مشهوری وجود دارد درباره‌ی یک مست که پای تیر چراغ برق ایستاده بود و به زمین نگاه می‌کرد. کسی از راه می‌رسد و از او می‌پرسد: «دنبال چه هستی؟». مست می‌گوید: «دنبال مدادی می‌گردم که از دستم افتاده». از او می‌پرسند: «کجا از دستت افتاد؟». و او می‌گوید «آن طرف خیابان».

-پس چرا این‌جا را می‌گردی؟

+ چون نور این‌جاست.»

و بعد خود چامسکی توضیح می‌دهد: «ممکن است مسئله‌ای که خواهان حل آن هستید آن‌طرف خیابان باشد. اما باید جایی کار کنید که نور آن‌جاست. اگر سعی کنید کمی نور را آن‌طرف‌تر ببرید ممکن است به آن‌طرف خیابان هم برسید!» (ص130)

کتاب دیگری هم که مجموعه مصاحباتی‌ست که در سال 2016 -یعنی 88 سالگی چامسکی- با او انجام شده و آن کتاب را «خوش‌بینی ورای ناامیدی» نام نهاده‌اند. در صفحه‌ی 242 از چامسکی درمورد خوش‌بینی به آینده‌ی بشریت می‌پرسند. و چامسکی می‌گوید برای ادامه دادن، خب مگر انتخاب دیگری هم داریم؟: «ما دو گزینه داریم. می‌توانیم بدبین باشیم، تسلیم شویم و به تضمین رخ دادن بدترین چیزها کمک کنیم. یا می‌توانیم خوش‌بین باشیم، فرصت‌هایی که حتما وجود دارند را بقاپیم و شاید کمک کنیم که دنیا به جای بهتری بدل شود. می‌بینید که چندان انتخابی در کار نیست. (می‌خندد)».

  • ۰۳/۰۵/۲۳