چشمم نمناک است و دلم غمناک. اما این نمناکی و آن غمناکی، مانع از آن نیست که چراغ رابطه را روشن نکنم...
أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ
آیا صبحدم نزدیک نیست؟ (هود/۸۱)
- ۰ نظر
- ۱۷ اسفند ۰۲ ، ۲۳:۳۳
چشمم نمناک است و دلم غمناک. اما این نمناکی و آن غمناکی، مانع از آن نیست که چراغ رابطه را روشن نکنم...
أَلَیْسَ الصُّبْحُ بِقَرِیبٍ
آیا صبحدم نزدیک نیست؟ (هود/۸۱)
در این سه دقیقه ساز و آواز، آنگاه که آواز به بخش «اوج» میرسد و ساز بیقرارِ جوابِ آواز میگردد، لحظهای هست که لطفی به جای پاسخ با جملات آوازی، با ضربیای کوتاه در پیِ شجریان میآید. انگار که «اوج»، لحظهی وصالِ ساز به آواز است. لحظهای که در آن، ساز تابِ پرداختن به جملات آوازی را نمیآورد و با نغماتی ضربی، برای این وصل دستافشانی میکند!
باران و برف که میآیند، همه چیز در من شدت میگیرد. باران و برف آنچنان که عیسی «میدید»، طعم گشایش دارند. «گشایش بیدریغ». گویی آسمان بر زمین گشوده میشد و با آن در پیوند میرفت. نوشتهی شب پیشین را مینگرم و این آیاتی که دریچههای نورند و نثار «سرزمین مرده» دل ما میشوند:
وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا لِنُحْیِیَ بِهِ بَلْدَةً مَیْتًا
و از آسمان، آبی پاک و پاککننده نازل میکنیم،
تا با آن، سرزمینی را که مرده است، زنده گردانیم.
(سوره فرقان، آیه ۴۸_۴۹)
وَهُوَ الَّذِی یُنَزِّلُ الْغَیْثَ مِنْ بَعْدِ مَا قَنَطُوا
وَیَنْشُرُ رَحْمَتَهُ
وَهُوَ الْوَلِیُّ الْحَمِیدُ
و اوست که باران را پس از ناامیدی مردم فرو میفرستد،
و رحمتش را میگستراند،
و او کارسازِ ستوده است.
(سوره شوری، آیه ۲۸)
دیوارهای سنگین و ستبر زندگی چنان تنگی میکرد که روح در آستانهی خفگی، به سوی هر هوای تازه میدوید و بیتاب، در پی دریچهای و پنجرهای به جستوجوی «مکان مقدس» میگریخت. «یار و دیار» و دوست و خویشاوند را یکسره رها میکرد، پشت سر میگذاشت و راه بینهایت بیابانهای وحشت را در پیش میگرفت. بیم راهزنان و «سرزنش خار مغیلان» و هول شبهای تاریک و حیوانات درنده و فقر و بیماری را به جان میخرید و با پای پیاده به سوی مقصدی آنچنان دوردست میشتافت که چه بسا امید بازگشت آرزویی دور و گاهی دستنایافتنی مینمود. «مکان مقدس» مقصد واقعی بود و خود سفر، مقصد حقیقی. «مکان مقدس» بود که به سفر شکل میداد و سفر بود که به فرد. «مسافر»، به سوی خدا میرفت تا در متن سفر، خود را بازیابد. «زیارت»، تجلّی ایمان بود در محور مکان...زیارت، این تجربهی عظیم فراموش شده!
رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِیًا یُنَادِی لِلْإِیمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ. فَآمَنَّا.
رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئَاتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ.
(سوره آلعمران، آیه ۱۹۳)
پروردگارا، ما شنیدیم نداکنندهای به ایمان فرا میخواند که به پروردگار خود ایمان بیاورید. پس ایمان آوردیم. پروردگارا، گناهان ما را بیامرز، و بدیهایمان را از ما بِزُدای، و ما را با نیکان بمیران.