دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

دالان رویاها

رهسپار شد، بی‌آن‌که بداند به کجا می‌رود.

سلام خوش آمدید

۶ مطلب با موضوع «آکادمی» ثبت شده است

«برنامه‌ی گفت‌وگوی ملی درباره‌ی وفاق» که با ایده‌ی محمدرضا جلائی‌پور و به مدد معاونت راهبردی ریاست جمهوری (ج. ظریف) طراحی و اجرا شد، از همان ابتدا چنگی به دل نمی‌زد و از بدو طرح، همایش رایگان کوچینگ، موفقیت و ثروت برای ساده‌لوحان سیاسی به نظر می‌رسید. به عنوان نمونه، «تجربیات موفق جهانی وفاق» چه ربطی به ما در استبداد مطلقه‌ی ج.ا دارد؟ خب البته وقتی نخبگان ایده‌ی وفاق «محمد قوچانی» و «سعید آجرلو» و «میلاد دخانچی» و «هادی خانیکی» و «عباس عبدی» و «صادق زیباکلام» و «مقصود فراست‌خواه» و «هادی برهانی» و «محمد درویش» و «فیروزه صابر» و «الهه کولایی» و «بهاره آروین» و «مرتضی افقه» باشند، واضح است که راهی به دهی نتوان برد («لیست فعالین و اساتید دانشگاهی که اگر ج.ا نبود، باید در مترو گلس گوشی می‌فروختند» می‌توانست عنوان یک کار تحقیقی باشد اما خدا خیرشان دهد که خودشان لطف نموده، اسامی را برای ما جمع‌آوری به ما ارائه کردند). فیلم و صوت سخنرانی‌ها هم البته دیشب درفضای مجازی منتشر شد و متوجه شدم که تصویر و تصور من چندان هم دور از واقع نبوده است. اما در این بین، نامی هم وجود داشت که میان این‌همه، رسانه‌های اصلاح‌طلب همیشه تلاشی ستودنی و کوششی خستگی‌ناپذیر برای جلوه‌نمایی او انجام داده‌اند و هدف این یادداشت هم اوست: محمد فاضلی.

اگر تقسیم‌بندی چهارگانه‌ی مایکل بوراوی بر اساس تفکیک نوع دانش (تأملی و ابزاری) و مخاطب (دانشگاهی و غیردانشگاهی) را بپذیریم که به چهار کارکرد «جامعه‌شناسی حرفه‌ای»، «جامعه‌شناسی سیاست‌گذار»، «جامعه‌شناسی انتقادی» و «جامعه‌شناسی مردم‌مدار» می‌انجامد، و برای هر کدام مثال‌های ایده‌آلی در استادان متقدم و متأخر علوم اجتماعی ایران بجوییم (برای نمونه، دکتر شریعتی برای کار حرفه‌ای؛ دکتر اباذری و سنت چپ دانشگاه تهران برای کار انتقادی؛ دکتر محدثی برای کار مردم‌مدار؛ و دکتر خانیکی در وزارت علوم اصلاحات به‌عنوان کار سیاست‌گذار)، آن‌گاه می‌توان کارنامه‌ی محمد فاضلی را سنجید. محمد فاضلی (تا حد زیادی همچون دکتر جلایی‌پور در دانشگاه تهران) خلط کارکردهای چهارگانه‌ی حرفه‌ای، سیاست‌گذار، انتقادی و مردم‌مدار است، بی‌آنکه موقعیت خود را روشن سازد یا حتی هیچ‌کدام را با کیفیت قابل قبولی به انجام برساند. او هم مجددا به هیئت علمی دانشگاه بهشتی افزوده شده (حرفه‌ای)؛ هم در دولت مسئولیت داشته و دارد (سیاست‌گذار)؛ هم ژست منتقد سیاست‌های کلی حکمرانی دارد (انتقادی)؛ و هم با مخاطبان غیردانشگاهی با نگاه تأملی وارد بحث توئیتری می‌شود، در تلگرام یادداشت‌های عامه‌پسند می‌نویسد (که زیر تک‌تک آنها اصرار دارد «اگر این متن را پسندیدید، به اشتراک بگذارید» و آن‌ها را به‌سرعت به‌صورت کتاب‌های رزومه‌سازِ شبه‌علمی در نشر کویر منتشر می‌کند) و حتی برای تأثیرگذاری بر توده‌ای که حوصله‌ی خواندن ندارند، پادکست می‌سازد (مردم‌مدار).
اما شاید بتوان رد مشکل اصلی «دولت/ایده‌ی وفاق در ساختار ج.ا» را در همین مورد خاصِ آقای فاضلی دید و او را نماد دولت پزشکیان تصور نمود. نقش سیاست‌گذاری فاضلی در مسئولیت «معاون پژوهشی مرکز بررسی‌های استراتژیک» و «مدیر شبکه‌ی مطالعات سیاست‌گذاری عمومی» همچون «مشاور وزیر نیرو» و «رئیس مرکز امور اجتماعی منابع آب و انرژی»، در واقع نه سیاست‌گذار، که بیشتر مشاور و حتی «نمایش علمی» بود؛ زیرا خود او بهتر می‌داند آن کسانی که او را برای پست ریاست «سازمان محیط‌زیست» نپسندیدند و عیسی کلانتریِ دلالِ منابع آبی کشور را به آن پست گماردند، به مشاوره‌ی او نیازی نمی‌بینند! بنابراین، تمام این نقش‌ها به پروپاگاندای شبه‌علمی دولت برای تبلیغ سیاست‌ها و تهییج توده برای پذیرش آن فروکاسته می‌شود. اینجاست که او حتی به نقش مبلغ کاندیدای انتخاباتی در انتخابات ریاست‌جمهوری هم تن می‌دهد و در نهایت، تمام جهدِ بی‌توفیقِ جاه و مقام را، تحت عنوان «دغدغه‌ی ایران» - آن‌هم ایرانی بر «لبه‌ی تیغ» - برای مردم، دانشگاه و دولت فاکتور می‌کند: مردمی که چون دیدگاه تأملی دانشگاهیان را گوش نداده‌اند، جاهل‌ مانده‌اند؛ دانشگاهیانی که «اسیر ایدئولوژی‌های چپ» بوده‌اند و نه درگیر کار حرفه‌ای با دانش ابزاری؛ دولت-حکومتی که چون سخن او را توجه نکرده، پس به حکمرانی خوب نخواهد رسید؛ و...

می‌توانم بفهمم که یکی، جور دیگری فکر کند. اما بعضی رفتارها بیش‌تر به معرکه‌گیری می‌ماند. عبدالکریمی‌ واقعاً ناامیدکننده است. سال‌هاست هیچ حرف جدیدی ندارد و گرفتار مکر منبر است!

در دنیای جدید، روان‌شناسی واقعاً یک «خرافه‌ی مشروعیت‌یافته‌»ست. یعنی اجازه دارید مجموعه‌ای از چرت و پرت‌ها را باور کنید بدون این‌که در سلامت عقل‌تان تردید کنند. 

واقعاً گوساله میرن تو، گاو میان بیرون.

  • ۰ نظر
  • ۰۷ اسفند ۰۲ ، ۱۷:۰۹

در ایران، «دانشگاه» مغز خیلی‌ها را از بین برد. البته بعدش شیشه. ولی بیش‌تر «دانشگاه».

مملکت که از دست رفته و دین که به صلیب کشیده شده، اما درد این نیست. درد، این هم نیست که مسجد را خر تصاحب کرده و دانشگاه در سیطره دلقک است. درد این است که دلقک‌ترین‌ها دانشگاه را تصاحب کرده‌اند. یعنی اگر بیرون جست‌جو کنی، دلقک‌تر از او نیابی!